اما وقتی هست ،وقتی می آید،...
حواسم نیست...
همه بودنش مرا پر از شعف می کند و شور...
اسفند ماهی که مهمترین اتفاقات زندگی ام در آن بوده...تولدم و ازدواجم...
اسفند ،ماه من مبارک....!
مانند کوه باش که برفها داروی دردهای نهانش هستند. که با وجودعطش ناشی ازگرمای درون آب رودرا ازشانه های سترگش جاری می سازد تا که انسان یا پرنده ای را سیراب کند چون اوباش با وزنی که بر دوش می کشد و می گذارددرختی در پایش بنوشد و ببالد .
مانند کوه باش که همیشه جای پایی در میان سنگهایش برای هر کوهنورد باقی می گذارد و اجازه ی ورود به حریم پر راز خود می دهدتو نیز رازهای پس نهفته ی او را در درونت نگهدار وبه او بگو که دوست داری به سان او باشی .
مانند کوه باش با صلابت واستوار مانند او سراپا همه پند تا که نلرزد تنت از غرش ارابه ی سنگین زمان وهراسی به دل راه ندهی از طوفان زمان مانند کوه باش زیبا زیبا زیبا
امروز برای من یه روز کم سابقه بود,هلاک شدم به خدا البته از دیشب من خیلی خسته بودم دیر خوابیدم صبح ساعت شیش بیدار شدم آماده شدم صبحونه خوردم و زدم بیرون,از هشت تا دوازده کلاس فیزیک داشتم همش سرجاهامون نشسته بودیم ولی عالی بود خیلی خوب گذشت تا اینکه بابام اومد دنبالم و یک و نیم رسیدم خونه یه دوساعتی استراحت کردم و بعد همه به اتفاق هم رفتیم بازار تازه رسیدم خونه چقققققدر راه رفتیم سر پایینی سر بالایی,خلاصه اینکه روز خیلی کاری بود اما همه ی اینها به کنار چیزی که بیشتر نظر منو جلب کرد حرفهایی بود که شنیدم هم توی کلاس هم بازار,حاظرم از خونمون رو تا جنوبی ترین نقطه ی ایران پیاده برم اما حرفهای نا امید کننده نشنوم,سر کلاس چندتا متاهل داشتیم موقع استراحت چند دقیقه ای که معلم میداد این خانوم ها صحبتهایی رو میکردن در مورد مشکلات زناشویی و ...........البته خانوم معلم اول شروع کرد حرف از رشته و حقوق و کار و موفقیت و موقعیت خوب بعضی رشته ها مث پرستاری بعد حرف حرف دیگه ای رو کشید و یاد یه داستان آقای پزشک و خانوم پزشکی افتاد که آقای پزشک محترم با اینکه متاهل بود........................
باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هر دانه ی برفی
به اشکی ناریخته می ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو
و
من
مارگوت بیگل
نترسید خداروشکر همه زنده اندوسرحال فقط چندروز پیش حال خودم بد بودومرگ به استقبالم اومده بود که یکی از دوستای عزیزم که جاداره ازش تشکرکنم خانم مریم سادات ترابی اومد ونجاتم داد.
دیدم حالا که به مرگ اینقدر نزدیک شده بودم داستان این آیه شریفه روبنویسم.
برزن بادیه نشینی به نام امّ عقیل ،دومهمان واردشد.فرزندش همراه شتران دربادیه بود...
نکاتی آموزنده از دعای عهد
دعای عهد دعایی جهت برقراری ارتباط بین ما و حضرت مهدی (عج)است. در این دعا با آن حضرت عهد و پیمان میبندیم ، قول و قرار میگذاریم که یکسری کارهایی را انجام دهیم و در جهت تشکیل حکومت عدل مهدوی زمینه سازی کنیم.
این دعا تابلوی روشن را فرا روی فعالیتهای ما قرار میدهدُ و به ما میگوید که؛
۱. علاقه به امام زمان باید جمعی باشد............
بچهها اگر 6 یا 7 تصویر در عکس بالا پیدا کردید هوش خیلی خوبی دارید.
تعداد صفحات : 111