مقدمه
شرکت مایکروسافت یک شرکت چندملّیتی است، که مرکز آن در ایالات متحده
آمریکا قرار دارد. این شرکت، بزرگترین شرکت ارائه نرمافزار رایانه در
دنیاست، که به انتشار کتاب و تولید محصولات چندرسانهای و ارائه خدمات پست
الکترونیکی نیز میپردازد.
مایکروسافت در سال مالی منتهی به ژوئن ۲۰۱۰
میلادی، بیش از ۶۲ میلیارد دلار درآمد فروش، بیش از ۱۸ میلیارد دلار سود
خالص و ۸۹٬۰۰۰ کارمند در کشورهای مختلف دنیا داشته است. فعالیت اصلی آن در
زمینهٔ طراحی، توسعه، ساخت، صدور مجوز، پشتیبانی و ارائهٔ خدمات نرمافزاری
برای ابزارهای رایانهای میباشد و دفتر مرکزی آن در شهر ردموند، ایالت
واشینگتن در آمریکا قرار دارد.
پرفروشترین محصولات مایکروسافت، سیستمعامل «ویندوز» و نرمافزار «آفیس»
است و شعار اصلی شرکت «یک کامپیوتر روی هر میز و در هر خانه، که
نرمافزارهای مایکروسافت را اجرا کند.» میباشد. این دو محصول با سهمی حدود
۹۰٪ در سال ۲۰۰۳ برای مایکروسافت آفیس و در سال ۲۰۰۶ برای ویندوز جایگاه
مهمی در بازار فروش محصولات کامپیوترهای شخصی و کامپیوترهای رومیزی پیدا
کردند.
مایکروسافت که در ابتدا کار خود را توسط دو دوست دوران کودکی به
نامهای بیل گیتس و پُل جی. آلن با ساخت و فروش مفسر زبان برنامهنویسی
بیسیک (Basic interpreters) برای «آلتایر» (Altair) شروع کرد، در اواسط
دههٔ ۸۰ میلادی با طراحی سیستمعامل داس بر بازار سیستمهای عامل
رایانههای خانگی مسلط شد.
شرکت، سهام خود را وارد بورس کرد، که با
افزایش ارزش سهام، چهار نفر، میلیاردر و حدود ۱۲٬۰۰۰ نفر از کارکنان
مایکروسافت، میلیونر شدند.
این شرکت همواره هدف نقدهای مختلفی از جمله
انحصارطلبی بوده، که موجب تشکیل دادگاههای قضایی بسیاری علیه آن، به علت
تجاوز از قوانین انحصار، در وزارت دادگستری ایالات متحده آمریکا و کمیسیون
اروپا شده است.
مایکروسافت علاوه بر بازار سیستمعامل و نرمافزار
اداری، در زمینههای دیگر هم فعالیت میکند مانند: شبکه تلویزیونی
اماسانبیسی “MSNBC”، سایت اینترنتی «اماسان» و دانشنامه چندرسانهای
انکارتا (که دیگر انتشار نمییابد). همچنین در زمینه تولید سختافزار
رایانه، با ساخت محصولاتی مانند موشواره و نیز سرگرمیهای خانگی، از جمله
ایکسباکس، ایکسباکس ۳۶۰ و زون(zune) نیز میپردازد. مایکروسافت از گذشته
تاکنون با استفاده از روشهای مختلف مانند گروه خبری «یوزنت» “Usenet” و
وب، پشتیبانی از نرمافزارهای خود را همواره ادامه دادهاست و جایزهٔ
«امویپی» Microsoft MVP را به داوطلبانی که در کمک به مشتریان شرکت مفید
بوده باشند، اهدا میکند.
تاریخچه
پل آلن؛همکلاسی بیل گیتس
در راه برای ملاقات او بود که آن وقت به مجلهای برخورد که حاوی اطلاعاتی
در مورد Altair ۸۸۰۰ بود. Altair 8800 اولین(microcomputer) کوچکرایانه
بود که وارد عرصه رقابت کامپیوتری شد. چند روز بعد گیتس با شرکت سازنده
کامپیوتر Altair 8080 تماس گرفت و گفت که اخیراً یک روایت (نسخه) از برنامه
مترجم BASIC را نوشته است و میتواند آن را روی کامپیوتر آن شرکت اجرا
کند؛ اما او دروغ گفته بود. آنها حتی یک خط از برنامه را ننوشته بودند. در
واقع گیتس و آلن حتی یک بار هم کامپیوتر Altair 8080 را به چشم ندیده
بودند. البته شرکت MITS بدون بررسی دقیق این موضوع پذیرفت که برنامهشان را
امتحان کند. آنها باید ادعایشان را ثابت میکردند. پس دست به کار شدند و
در حالی که گیتس شبانه روز مشغول کدنویسی بود (مانند رانندگی با چشم بسته)،
آلن نیز در پی راهی میگشت که Altair را روی دستگاه PDP _10 شبیه سازی
کند. پس از حدود ۸ هفته، آلن برنامه را برداشت و به شرکت MITS بُرد. لحظات
حساسی بود و اگر حتی یک اشکال کوچک در اجرای برنامه دیده میشد، کل آینده
این دو ممکن بود به شکلگیری رقم بخورد. اما این چنین نشد و برنامه کاملاً
درست کار کرد. قرارداد بسته شد و حقوق BASIC به MITS منتقل شد
سریال ستایش ۲
دانلود رایگان فصل دوم مجموعه تلویزیونی ستایش با کیفیت عالی
دانلود رایگان فصل دوم مجموعه تلویزیونی ستایش با کیفیت عالی
دانلود در ادامه مطلب
ژانر : اجتماعی
کارگردان : سعید سلطانی
تهیه کننده : آرمان زرین کوب
نویسنده : سعید مطلبی
زمان پخش : جمعه ها ۲۰:۵۰
بازیگران : داریوش ارجمند، نرگس محمدی، مهدی سلوکی، سیما تیرانداز، حدیث میرامینی، امیرمحمد زند، رامسین کبریتی و…
دانلود رایگان فصل دوم مجموعه تلویزیونی ستایش با کیفیت عالی
خلاصه داستان : ۲۲ سال از فرار ستایش و فرزندانش می گذرد؛ اینک هر سه با هویتی دروغین و با نام فامیل رودباری زندگی می کنند. ستایش آسوده خاطر از اینکه با تغییر هویت خود و فرزندانش برای همیشه از چنگ حشمت فردوس گریخته است. او حالا صاحب رستورانی در رودسر است و اعتبار و شهرتی نیکو دارد و هرگز تصور نمی کند سرنوشت یک بار دیگر او و حشمت فردوس را رو در روی هم قرار دهد.
شهید حاج محمد ابراهیم همت، فرمانده دلیر لشگر 27 محمد رسول الله(ص) طی سال های 59 و 61 دو وصیت نامه جداگانه نگارش کرده است که مرور این دو وصیتنامه، برجستگیهای شخصیتی و روح بزرگ این سردار رشید اسلام را بیش از بیش نمایان میکند.
وصیت نامه اول - 59/10/19
به تاریخ 19/10/59 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم: هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است، مادر جان میدانی تو را بسیار دوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت. مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی میکشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است.
مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی میکنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند.
ی کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که: اسلامی ... ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند.
مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را میشناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شدهاند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست میدارم شهادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد میزند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک).
و السلام - محمد ابراهیم همت
به نام خدا
نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسین(ع) سالار شهیدان اسوه و اسطوره بشریت.
مادر گرامی و همسر مهربانم پدر و برادران عزیزم!
درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید.چقدر شماها صبورید.خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا و حیات ابدی)و نزدیکی با خدای چرا که «ان الله اشتری من المومنین».
من نیز در پوست خود نمی گنجم. گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم(هوای نفس شیطان درون و خالص نشدن).
در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد و هر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است.
عزیزانم!این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام.
از شروع انقلاب در این راه افتادم و پس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم ابتدا در گیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه شهرضا (قمشه)و سمیرم سپس شرکت در خوزستان و جریان کروهک ها در خرمشهر پس از آن سفر به سیستان و بلوچستان (چابهار و کنارک)و بعدا حرکت به طرف کردستان دقیقا دو سال در کردستان هستم .مثل این است که دیگر جنگ با من عجین شده است.
خداوند تا کنون لطف زیادی به این سراپا گنه کرده و توفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است.اکنون من می روم با دنیایی انتظار انتظار وصال و رسیدن به معشوق.ای عزیزان من توجه کنید:
* 1- اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد با اینکه نتوانستم در طول دورانی که همسر انتخاب کردم حتی یک هفته خانه باشم دلم میخواهد او را علی وار تربیت کنید.
همسرم انسان فوق العادهایست او صبور است و به زینب عشق می ورزد او از تربیت کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پیدا کرده است .اگر پسر به دنیا آورد اسم او را مهدی و اگر دختر به دنیا آورد اسم او را مریم بگذارید. چون همسرم از این اسم خوشش می آید.
* 2- امام مظهر صفا پاکی و خلوص و دریایی از معرفت است .فرامین او را مو به مو اجرا کنید تا خداوند از شما راضی باشدزیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد.
* 3- هر چه پول دارم اول بدهی مکه مرا به پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی)بدهید و بقیه را همسرم هر طور خواست خرج کند.
* 4- ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وصل نماید و در این تلاش پیگیر مسلما نصر خدا شامل حال مومنین است.
* 5- از مادر و همه فامیل و همسرم اگر به خاطر من بی تابی کنند راضی نیستم.مرا به خدا بسپارید و صبور و شجاع باشید.
حقیر حاج همت - 61/2/26
بنده از دو سه نفر مشایخ خود شنیده ام که از وقت وفات خودشان خبر داده اند،یکی می فرمود:صبح فردا یا فردا خبرش می رسد.نه،فردا می میرم.وشب مرحوم شد،و یکی دو تا می فرمودند:باید رفت،وقت رفتن است.طولی نکشید،یعنی بعد از یک فوت کردند.
آهسته بیا
چیزی هم ننویس
نظر هم نگذار
همان که بخوانی بس است
من به بی محلی آدم ها عادت دارم...
قبول كن حاجى قبول كن براى تو نوشتن خيلى سخت است. سخت تر از اونچه كه فكرش را بكنم. اولش كه دبير سرويس بهم گفت كه براى شهادت ابراهيم همت مطلبى رو تهيه كنم، فكر كردم مى تونم، اما وقتى خواستم شروع كنم، نمى دانستم بايد از چى تو بنويسم؟ نوشتن درباره تو در حد من نيست. اونقدر لطيف و با احساس بودى كه بايد يك رمان نويس حرفه اى را مى آوردند تا تو را به تصوير بكشد و از طرفى آنقدر در صحنه هاى نبرد پرصلابت بودى كه بايد يك حماسه نوين را آورد تا از رزم آورى و دل و جرأتت مثنوى ها بسازد.
دلم امشب گرفته
خونه خاموشه
دلم امشب دیگه باغم نمیجوشه
خرابو خسته یاد تو ام امشب
بجز تو هرچی هست یادم فراموشه
تو وقتی نیستی دنیا رنگ غم داره
به چشمم زندگی یه چیزی کم داره
من از دست تو شکوه کی کنم هرگز
میدونم زندگی 100 پیچ و خم داره
همیشه چشمم از گریه تره بی تو
دلم مثل گلای پرپره بی تو
غریب لحطه های غربت خویشم
نمیدونی چی بر من میگذر بی تو
تو قلبم ابرغم اواز میخونه
منو با سوز اوازش میگریونه
میدونم تو قهر کردی از این اتیش
دیگه جز مشتی خاک
حصاری نمیمونه
هنوز از عشق تو چون چشمه مینوشم
هنوز اسم تو رو هر لحظه مینوشم
هنوز پیراهن یاد تو میپوشم
تو رو حس میکنم باز هم دراغوشم
پیغامی بنامی یادی از من کن
منو بیدار ازین درویش گفتن کن
گل ابی تو ای محبوب مهتابی
بیا این خونه تاریکو روشن کن
همیشه چشمم از گریه تره بی تو
دلم مثل گلای پرپره بی تو
غریب لحطه های غربت خویشم
نمیدونی چی بر من میگذر بیتو
همیشه چشمم از گریه تره بی تو
دلم مثل گلای پرپره بی تو
غریب لحطه های غربت خویشم
نمیدونی چی بر من میگذر بی تو
توی دلم جز عشق تو علاقه ای رواج نیست
انقدر هوامو داری که اکسیژن احتیاج نیست
کنار تو من فاتح تقدیر این زندگیم
بعد از یه عمر با تو دارم تازه میفهمم که کیم
این پای هم موندن ما فراتر از تعهده
قلمرو احساس ما بیشتر از عشق شده
وقتی که آرامش تو جهانمو تسخیر کرد
تمام رویاهامو این حضور تو تعبیر کرد
تو بهترین شرایطم حالمو بهتر می کنی
تجربه بهشت رو واسم میسر می کنی
کنار تو هر یه نگاه مثل یه شعر فاخره
نگاه من نگاه تو چه خوبه این مشاعره
کنار تو انگار جهان منو رعایت می کنه
برای آرامشم این موضوع کفایت می کنه
حضور تو مصوب نفیس ترین خاطرهاست
روزی که بی تو سر بشه
برای من بی محتواس
تو بهترین شرایطم حالمو بهتر می کنی
تجربه بهشت رو واسم میسر می کنی
کنار تو هر یه نگاه مثل یه شعر فاخره
نگاه من نگاه تو چه خوبه این مشاعره
توی بازار صداقت کمی ارزانی یود
کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود
کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب
روی شفاف تزین خاطره مهمانی بود
کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد
قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود
کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه
خودت می دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه
کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم
میگم وای چقدر سرده میام دستاتو میگیرم
یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم
از این جا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم
فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با هم
محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم
می دونم یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزاییکه حواسم نیست بگم خیلی دوستت دادم
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری
تو هم از بس منو می خوای یه جورایی خود ازاری
کنارم هستی و انگار همین نزدیکیاس دریا
مگه موهاتو وا کردی که موجش اومده اینجا
قشنگه رد پای عشق بیا بی چتر زیر برف
اگه حال منو داری می فهمی یعنی چی این حرف
میدونم که یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوستت دارم
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری
تو هم از بس منو می خوای یه جورایی خود ازاری
این روزا عادت گلها مرگ و بهونه کردنه
کار چشمای آدما دل رو دیونه کردنه
این روزا کار رویامون از پونه خونه ساختنه
نشونه پروانگی زندگی ها رو باختنه
این روزا تنها چارمون شاید پرنده مردنه
نباشی کل این دنیا واسم قد یه تابوته
نبودت مثل کبریت و دلم انبار باروته
نباشی روز تاریکم یه اقیانوس آتیشه
تموم غصه ی دنیا تو قلبم ته نشین می شه
دنیا رو بی تو نمی خوام یه لحظه
دنیا بی چشمات یه دروغ محضه
نباشی هر شب و هر روز
همه اش ویلون و آواره ام
با فکرت زنده می مونم
تا وقتی که نفس دارم
تا وقتی که نبود تو
یه روز کاری بده دستم
بمون تا آخر دنیا
بمونی تا تهش هستم
تعداد صفحات : 111